رقابتی که همواره تکرار می شود. این بار مانند دفعات قبلی به مقایسه 2 کوپه عضلانی از دیترویت می پردازیم تا به برتری یکی از آنها رأی دهیم. بهانه اصلی این کار، رونمایی فورد از ماستنگ 2018 است که تغییرات بسیاری را به خود دیده است. کامارو SS1LE نیز به نمایندگی از شورولت در اینجا حضور یافته؛ خودرویی که از سال 2016 تاکنون کمابیش بدون تغعییر باقی مانده است. هر دو اتومبیل مورد بررسی ما مجهز به یک گیربکس 6 سرعته دستی بودند، گرچه ماستنگ جدید با یک نمونه 10 سرعته اتوماتیک نیز قابل سفارش است.
از کامارو تا SS1LE
ابتدا به شرح مشخصات کامرو SS می پردازیم. این شورولت یک پیشرانه 8 سیلندر 6.2 لیتری با خروجی 455 اسب بخار و گشتاور 616 نیوتن متر را زیر درپوش موتور جای داده است. تمامی کاماروهای 1LE با درپوش موتور، آینه بغلب و دیگر اجزای بدنه به رنگ مشکی مات و گیربکس دستی عرضه می شوند.
SS1LE همچنین مجهز به امکاناتی نظیر کنترل حرکت مغناطیسی، محور عقب Elsd و پنج سطح مدیریت کنترل کشش، ترمزهای برمبو و لاستیک های چسبیده Eagle F1 Supercar 3 است، به همه اینها سیستم اگزوز ندو حالته و سیستم های خنک کننده برای روغن دیفرانسیل و گیربکس را نیز اضافه کنید. کامارو مورد بررسی ما از صندلی های سفارشی ریکارو و سیستم ثبت اطلاعات عملکرد با دوربینی کوچک که به شما امکان ارزیابی دقیق تر دورهای ثبت شده در پیست را می دهد بهره می برد. خریداری این شورولت قرمز با امکانات ذکر شده 46,295 دلار هزینه دربر خواهد داشت که نسبت به قیمت 37،995 دلاری مدل پایه کامارو SS، 8300 دلار گران تر است.
یک ماستنگ تازه نفس
برای اولین بار در طول تاریخ است که حجم دقیق پیشرانه یک ماستنگ GT5.0 تولید انبوه از 5000 سی سی فراتر می رود. پیشرانه کایوتی قدیمی ماستنگ، 4.951 سی سی حجم داشت. فورد با استفاده از عملکرد فعال سیم پلاسمایی، مشابه با سوپر اسپرت GT، قطر پیستون را به 92 میلی متر (افزایش یک میلی متری) رسانده است که حجم موتور را به 5038 سی سی افزایش داده است. افزایش قطر پیستون موجب استفاده از سوپاپ های بزرگ تر نیز شده است.
سرسیلندر، میل سوپاپ و میل لنگ و یاتاقان های میله ای این مدل نیز کاملا جدید هستند. این پیشرانه جدید همچنین با افزایش 500 واحدی تا 7.500 دور بر دقیقه گاز می خورد. پیشرانه کایوتی جدید تزریق سوخت را هم از طریق دریچه ها و هم به صورت مستقیم امکان پذیر می کند و ضریب تراکم آن 12"1 است. همانگونه که تا الان حدس زده اید، خروجی آن از 435 به 460 اسب بخار (5 واحد بیشتر از شورولت) رسیده است. گشتاور نیز با افزایش 27 نیوتن متری به 569 نیوتن متر (47 واحد کمتر از شورولت) رسیده است.
تصمیم فورد برای عرضه ماستنگ در بازارهای جهانی به این معناست که این مدل نیز در معرض اعمال مقررات ایمنی عابر پیاده در اروپا قرار می گیرد که اغلب بر طراحی خودروها تاثیر می گذارد. به همین دلیل چراغ های جلو بسیار کوچک هستند در حالی که کاپوت برآمدگی زیادی دارد.
جالب ترین تغییر صورت گرفته داشبورد با مانیتور جدید 12.4 اینچی است؛ صفحه ای که علاوه بر خوانا بودن، روشنایی زیادی دارد و دارای حالات مختلفی برای پیست و شهر است. متاسفانه مانند بسیاری از مانیتورهای دیگر محصولات فورد، همواره اطلاعات بیش از حدی روی آن نمایدش داده می شود و همیشه شما را مجبور به تایید یکی از گزینه ها می کند.
سفارش پکیج Performance 1 برای این مدل، ویژگی هایی نظیر بال عقب، رینگ های مشکی آلومینیومی، تایرهای PS4 میشلن، ترمزهای برمبو، سیستم اگزوز دو حالته، فنربندی جلو سفت تر، میله ضد غلتش عقب با قطر بیشتر، رادیاتور بزرگ تر، سیستم کمکی فرمان برقی، کنترل پایداری حرکت، ترمز ABS و شاسی تقویت شده را به ماستنگ اضافه خواهد کرد.
اتومبیل مورد بررسی مجهز به فنربندی مغناطیسی است که فورد آن را MagneRide می نامد. هر چند متاسفانه خبری از صندلی های ریکارو در این نسخه نیست، در نتیجه قیمت تمام شده 49.670 دلار است که با پرشی 9.675 دلاری نسبت به مدل پایه همراه است. آیا این ماستنگ ارزش اختلاف 3.375 دلاری با کامارو را دارد؟ در پاسخ باید گفت خیر، هر چند کابین این فورد به اندازه اختلاف قیمتش با شورولت، زیباتر به نظر می رسد.
پونی کارهای واقعی
پیش از این که به بحث اعداد برسیم می بایست راجع به ویژگی های ذاتی یک پونی کار در هر یک از این دو خودرو صحبت کنیم. گرچه در دنیای واقعی و خیابان های شهر، این اعداد نیستند که برنده را تعیین خواهند کرد و تنها چیزی که اهمیت دارد منطق کابویی است! یعنی در اکثر مواقع، خودرویی که سروصدای بیشتری به راه بیندازد، لاستیک هایش را بهتر دود کند و در درگ های غیرمتعارف بیشتری جلودار باشد، توجه بیشتری را به خود جلب خواهد کرد و ماستنگ برنده بی چون و چرای این بخش است.
هر دو خودرو از سیستم اگزوز دو حالته برخوردار هستند ولی ماستنگ به لطف دور بالاتر پیشرانه اش، صدای بسیار گیراتری تولید می کند. این یک به روزرسانی بسیار قابل توجه نسبت به ماستنگ قبلی است که صدای آنچنانی قبلی است که صدای آنچنان جذابی نداشت.
غرش اگزوز کامارو هم بد نیست ولی نمی توان آن را فوق العاده برشمرد. نکته ای که ما را ناامید می کند این است که ساختار موتور LT1 این کامارو با کوروت های C7R شرکت کننده در مسابقات لمانز یکسان است. این کوروت ها با اختلاف زیاد بهترین صدای اگزوز در تمامی رقابت ها را داشتند، پس تیونرهای شورولت می توانستند در ساخت کامارو بهتر از این نیز عمل کنند.
شانه به شانه، رخ در رخ ...
در هنگام برن آوت ها، فورد نارنجی به معنای واقعی کلمه شورولت را مغلوب خود کرد. از نگاهی دیگر، این امر یک خبر خوب برای 1LE به شمار می رود. کامارو می تواند یک یا دو برن آوت درست و حسابی به نمایش بگذارد و سپس تایرهای گودیر آن به قدری گرم می شوند که به نهایت میزان چسبندگی خود برسند. این برای کنترل گشتاور عظیم پیشرانه 8 سیلندر آن کافی است.
تا پیش از این پیشنهاد به تمامی کسانی که قصد خرید یک هیولای وحشی برای برن آوت داشتند، جگوار F-TYPE R یا انواع داچ چلنجر هلکت بود اما پس از رانندگی با کامارو ZL1 و دود کردن 6 جفت لاستیک نظر کاملا تغییر می کند! بر اساس تجربه من، هیچ خودرویی در برن آوت حریف ZL1 قلدر با گشتاور 881 نیوتن متری نمی شود. چرا به این موضوع اشاره می کنیم؟ زیرا SS1LE نیز از همان تایرهای مورد استفاده در ZL1 بهره می برد.
به نظر می رسد که گشتاور 264 نیوتن متری حاصل از نصب سوپرشارژر روی ZL1 این اختلاف فاحش بین دو مدل را ایجاد می کند. لازم به ذکر است که گرچه هر دو خودرو با سیستم Line Look (از مدار خارج کردن ترمزهای عقب برای انجام برن آوت) عرضه می شوند اما نتوانستیم این سیستم را فعال کنیم و پس از دو تلاش ناموفق از آن دست کشیدیم.
در آخرین مرحله به درگ های غیرمتعارف خیابانی می رسیم؛ جایی که سیستم های GPS مسابقات رسمی و مسافت های استاندارد از معادله خارج شده و سرعت تنها فاکتور تعیین کننده است. برای این کار، با اتومبیل ها به ال میراژ رفتیم؛ یک دریاچه خشک شده در نزدیکی پایگاه هوایی ادواردز؛ مکانی که نقشی اساسی در به وجود آمدن رسم و رسوم هات رادینگ و مسابقات درگ دارد.
در مسافت تقریبا یک مایلی تعیین شده، ماستنگ با حداکثر سرعت 255 کیلومتر بر ساعت، کامارو 243 کیلومتر بر ساعتی را شکست داد. فورد هر بار به اندازه طول 4 اتومبیل از کامارو جلو زده بود و منظور من از هر بار، 20 مسابقه است! چرا فورد برنده شد؟ تنها یک دلیل دارد و آن هم علاقه ماستنگ 8 سیلندر به دور موتور بالاست. از طرف دیگر ما عقیده داریم که این پیشرانه جدید کمی بیشتر از 460 اسب بخار قدرت تولید می کند. کامارو روی لاستیک های پهن تر و چسبنده تری قرار دارد و در سطوح ناهموار نتوانست پایداری خود را به اندازه ماستنگ حفظ کند.
رقابت از نگاه اعداد
سپس نوبت به کنار گذاشتن منطق کابویی و بهره گیری از آمار واقعی می رسد! در وهله نخست فورد 1.753 کیلوگرمی سنگین تر از شورولت 1.699 کیلوگرمی است. تقسیم وزن در هر دو خودرو 46/54 است. 1LE در دستیابی به سرعت 96 کیلومتر بر ساعت، رکورد 4.1 ثانیه را ثبت کرد و از GT 4.4 ثانیه ای پیشی می گیرد. در پایان مسافت 400 متر، کامارو همچنان با فاصله بسیار ناچیز جلوتر است. 12.5 ثانیه با سرعت 185.39 کیلومتر بر ساعت برای شورولت در مقایسه با 12.6 ثانیه با سرعت 185.22 کیلومتر بر ساعت برای فورد.
همانگونه که اشاره شد ما معتقدیم فورد در مورد خروجی واقعی پیشرانه ماستنگ، اعداد واقعی را منتشر نکرده است؛ چرا؟ احتمالا برای حفظ فاصله GT با GT350 536 اسب بخاری که فروش خوبی را نیز تجربه می کند. در بحث ترمزها، شورولت از فورد بهتر عمل می کند. تنها 28 متر مسافت نیاز است تا کلیپرهای شش پیستونه آن، سرعتش را از 96 کیلومتر بر ساعت به صفر برساند. GT که آن هم از کالیبرهای شش پیستونه برخوردار است، به مسافت 31 متر نیاز دارد. در نظر داشته باشید که این آزمایش در سطوح یکسان صورت گرفته و هر دو خودرو از ترمزهای ساخت برمبو بهره مند هستند. فورد وزن بیشتری دارد ولی ترمزهای کامارو بهتر هستند.
SS1LE یک جنگجوی تمام عیار بوده و تمامی حرکات آن دقیق و همواره تحت کنترل راننده است. چسبندگی آن به قدری بالاست که حتی با وجود تمایل بسیار زیاد شاسی، هیچگاه بیش فرمانی نمی کند؛ حتی زمانی که تمامی سیستم های کمکی آن غیرفعال باشد. فورد؟ از زمانی که نسل جدید ماستنگ با سیستم تعلیق مستقل عقب به بازار عرضه شد، GT ها به طور صحیحی ساخته نشده اند. نمونه های سبک تر مجهز به پیشرانه آکوپوست خودروهای بهتری هستند و شلبی GT350 هندلینگ بسیار خوبی دارد ولی نسخه معمولی 8 سیلندر؟ راضی کننده نیست! امیدوار بودیم که اصلاحات انجام شده در مدل 2018 پکیج Performance و سیستم MagneRide بتواند این کاستی ها را جبران کند.
رقابت در پیست
در نهایت دو نماد آمریکایی را به پیست Streets of Willow بردیم. خبر خوب برای طرفداران فورد این است که GT فست بک با ثبت تایم 1:23.97، 0.24 ثانیه از ب ام و M4 و لکسس RC-F و تقریبا 0.3 ثانیه از ماستنگ GT Performance Pack پیش از فیس لیفت سریع تر است. خبر بد؟ کامارو SS1LE زمان 1:40.67 را ثبت می کند که 3.3 ثانیه سریع تر از فورد است. به عبارت دیگر، این دو خودرو در رقابت پیست، در یک کلاس قرار نمی گیرند. لیست خودروهایی که کامارو از آنها سریع تر بوده است، بسیاری از سازندگان معتبر را خجالت زده می کند مثل پورشه کایین GT4، آئودی R8 V10 PLUS و فراری 458 ایتالیا!
به عبارت دیگر کامارو از لحاظ عملکرد در لیگ سوپر اسپرت ها قرار دارد. نیسان GTR Nismo 2015 با زمان 1:19.07 رکورددار پیست بوده و این یعنی اختلاف زمانی کامارو با سریع ترین اتومبیل پیست، تنها 1.6 ثانیه است کهت کمتر از نیمی از اختلاف زمانی آن با ماستنگ است. اگرچه در مدت زمان کوتاهی، لامبورگینی هوراکان پرفورمانته با ورود به پیست و طی کردن آن در 1:18.73، به قهرمان جدید این پیست تبدیل شد و شورولت را به رتبه ششم جدول رساند. با تمام این تفاسیر، کامارو همچنان تنها 2 ثانیه با یکی از سریع ترین سوپر اسپرت های تاریخ فاصله دارد و این در حالی است که برچسب قیمتی این هیولای نیسان 6 برابر بیشتر از ساخته شورولت است!
پیروز رقابت
برنده این مقایسه کدام شرکت کننده است؟ کامارو SS1LE. این مقایسه، مقایسه نزدیکی نبود. شورولت با کامارو تقریبا غیرممکن را امکانپذیر کرد و این کلاس خودرویی را یک قدم جلوتر برد؛ در واقع یک پونی کار محلی را تبدیل به ماشینی بی نظیر برای مسابقات جدی کرده است. این معجزه 46 هزار دلاری بسیار فراتر از انتظار ظاهر می شود.
پس تکلیف ماستنگ چه می شود؟ اگر زیاد به اعداد و ارقام اهمیت نمی دهید و بیشتر تابع منطق کابوی ها هستید، این مدل برگ برنده را در جیب خود دارد. اگرچه مواردی که برای علاقه مندان به اتومبیل از اهمیت زیادی برخوردار است، ماستنگ 2018 را برآورده نمی کند.
با صرف هزینه کمتر، شورولت با بی رحمی تمام فورد را از دور خارج می کند و این چیزی است که ما را ناامید می کند. فورد نه تنها باید محصول بهتری به بازار عرضه می کرد بلکه توانایی انجام این وظیفه را نیز داشت. شلبی GT350 خودرویی که در تمامی جهات به اندازه یک پورشه 9141GT3 فوق العاده و جذاب است، ثابت می کند که فورد توانایی عرضه محصولی شایسته تر را دارد. حال تنها چیزی که باقی می ماند این است که با عرضه پکیج Performance Pack 2 فاصله میان GT350 و SS1LE تا چه میزان پر می شود؛ بنابراین می توانید به زودی انتظار جدالی دیگر میان ماستگ و کامارو را داشته باشید.
اندروید با داشتن نزدیک به 2 میلیارد کاربر، محبوبترین و پراستفادهترین سیستم عامل موبایل است. اما اپلیکیشن ها و نرم افزارهای اندرویدی با چه زبانی نوشته میشوند؟ در این مطلب با زبان های برنامه نویسی اندروید آشنا خواهیم شد. تصمیمگیری برای توسعه یک برنامه اندرویدی، آسانترین قدم در این فرآیند است! برنامه نویسی کار دشواری بوده و یکی از مشکلات توسعه نرم افزار برای افراد ناآشنا این است که نمیدانند باید از کجا شروع کنند. به عنوان نمونه پیش از آغاز باید به چند سوال شامل موارد زیر پاسخ داد:
زبان های برنامه نویسی اندروید
در این مطلب بیشتر تلاش میکنیم به نخستین سوال پاسخ بدهیم. انتخاب یک زبان کاملا به هدفی که در نظر دارید بستگی دارد. بعد از انتخاب خواهید توانست با یک جستجوی ساده، IDE مناسب برای آن را بیابید (پاسخ سوال سوم).
اختلاف بین زبان های برنامه نویسی اندروید در برخی موارد جزیی بوده و در برخی موارد بسیار زیاد میشود. انتخاب یکی از آنها به منظور شروع کار، نیازمند آشنایی با تواناییها و نقاط ضعف هر کدام است. در ادامه با زبان های برنامه نویسی اندروید آشنا خواهیم شد. با انتخاب هر یک خواهید توانست یک اپلیکیشن اندرویدی ایجاد کنید.
جاوا: جاوا، زبان برنامه نویسی رسمی اندروید بوده و توسط محیط توسعه اندروید استودیو پشتیبانی میشود. جاوا یکی از دشوارترین زبانهای برنامهنویسی به منظور یادگیری است.
کاتلین: اگرچه کاتلین بعد از جاوا دومین زمان برنامه نویسی رسمی اندروید به شمار میآید، اما برخلاف آن قدیمی نبوده و به تازگی معرفی شده است. کاتلین از بسیاری جهات مشابه جاوا است، اما یادگیری و استفاده از آن کمی راحتتر به نظر میرسد.
++C / C: اندروید استودیو با استفاده از Android NDK، از زبان قدیمی و محبوب سی پلاس پلاس نیز پشتیبانی میکند. با استفاده از آن ایجاد برنامههای کاربردی همچون بازیهای اندرویدی امکانپذیر خواهد شد. نباید پیچیدگی یادگیری این زبان را فراموش کرد.
#C: این زبان در مقایسه با ++C و C راحتتر بوده و توسط محیطهای توسعه بسیار قدرتمندی همچون زامارین و یونیتی پشتیبانی میشود. این ابزارها برای توسعه چند پلتفرمی و همچنین بازیهای موبایل فوقالعاده هستند.
بیسیک: نخستین زمان ظهور بیسیک به 53 سال قبل برمیگردد، اما همچنان قدرتمند بوده و میتوان آن را جزو زبان های برنامه نویسی اندروید به شمار آورد!
Corona: این مورد نیز برای توسعه ابزارهای چند پلتفرمی مناسب است. استفاده از کتابخانههای محلی و آسانسازی فرآیند تولید اپلیکیشن از مزایای کرونا است.
فون گپ (اچ تی ام ال، سی اس اس، جاوااسکریپت): اگر یک طراح وب بوده و به این واسطه با HTML و CSS و احتمالا جاوااسکریپت آشنا هستید، میتوانید به لطف فون گپ، بدون نیاز به یادگیری سایر زبان های برنامه نویسی اندروید ، اپلیکیشن خود را ایجاد کنید.
آشنایی بیشتر با زبان های برنامه نویسی اندروید
در بالا، زبان های برنامه نویسی اندروید را معرفی کردیم. اکنون کارایی هر یک برای ایجاد نرم افزارهای این سیستم عامل را تشریح خواهیم کرد. یکی از این موارد را انتخاب کرده و سپس کار را آغاز کنید.
جاوا
در زمان مطرح شدن برنامه نویسی اندروید، محبوبترین و نخستین پیشنهاد جاوا است. در بین زبان های برنامه نویسی اندروید ، جاوا رسمیترین مورد بوده و به همین دلیل بیشترین پشتیبانی را از سمت گوگل دریافت میکند. بیشترین نرم افزارهای موجود در گوگل پلی استور با استفاده از جاوا توسعه پیدا کردهاند.
سرراستترین کار برای ایجاد یک برنامه مناسب محبوبترین سیستم عامل موبایل دنیا، دریافت و نصب اندروید استودیو است. این محیط توسعه (IDE) رسمی اندروید بوده و چند سال پیش به صورت رسمی توسط گوگل برای آسودگی کار برنامهنویسان معرفی شد. این IDE همه چیز را برای یک توسعهدهنده اندروید به صورت یکجا فراهم میکند. آموزشهای زیادی درباره چگونگی استفاده از اندروید استودیو وجود داشته و کتابخانههای فراوانی برای به کار بردن درون آن یافت میشود.
جاوا در سال 1995 معرفی شد. اگرچه با استفاده از آن میتوان هر نوع نرم افزاری برای پلتفرمها و سیستم عاملهای مختلف نوشت، اما اصلیترین کاربرد جاوا، توسعه اپلیکیشنهای تحت وب است. دلیل امکان استفاده از برنامههای جاوا در پلتفرمهای مختلف، ماشین مجازی آن است که به راحتی بر روی هر سیستم عامل نصب میشود. دستگاههای اندرویدی نیز دارای این ماشین بوده و کدهای جاوا را تحلیل میکنند.
مشکل اینجاست که جاوا جزو سختترین زبانهای برنامه نویسی بوده و برای افرادی که با کدزنی آشنایی ندارند، نخستین تجربه را تبدیل به بدترین تجربه خواهد کرد! اندروید به نوبه خود به خاطر در بر داشتن مفاهیم شیگرایی بسیار پیچیده است و پیچیدگی جاوا نیز به این موضوع دامن خواهد زد.
فراموش نکنید هیچ زبان برنامه نویسی بد نبوده و همانند زبانهای گفتگوی رایج انسانها، با استفاده از هر کدام میتوان به هدف خود رسید. قدرت جاوا بیشتر از همین ساده نبودن آن ریشه میگیرد. بر اساس جدول محبوبترین زبانهای برنامه نویسی دنیا، جاوا اکنون با فاصله زیاد از پایتون (دومین زبان محبوب)، در صدر قرار دارد.
بعد از انتخاب جاوا از بین زبان های برنامه نویسی اندروید ، مطمئنا IDE مورد استفاده، اندروید استودیو خواهد بود. در این محیط توسعه به لطف وجود حالت بصری، میتوان برخی کارها را به صورت درگ اند دراپ و چند کلیک ساده انجام داد و مشاهده کرد کدهای مربوط به آنها، به صورت خودکار نوشته شدهاند.
کاتلین
کاتلین در سال 2011 ظاهر شد، اما به تازگی به فهرست زبان های برنامه نویسی اندروید اضاف شده و حتی توانسته مقام دومین زبان برنامه نویسی رسمی این پلتفرم را نیز به دست بیاورد. به عقیده برخی، کاتلین پتانسیل بسیار زیادی برای پیشرفت دارد.
همانند جاوا، کاتلین نیز بر روی ماشین مجازی جاوا اجرا میشود. این زبان با جاوا سازگار بوده و سبب کاهش بازدهی نرم افزار و یا افزایش حجم فایل نهایی نخواهد شد. اصلیترین تفاوت آن، نیاز به کدنویسی کمتر است که کار را برای یادگیری و در ادامه کدزنی راحتتر میکند. به عنوان نمونه دیگر نیازی به استفاده مداوم از سمیکالن (;) در پایان هر خط نبوده و دیگر ارورهایی نظیر “Null Point Exceptions” مشاهده نخواهد شد. در نتیجه برای افراد ناآشنا به کدنویسی، به مراتب انتخاب بهتری است.
امکان استفاده از اندروید استودیو حین کدزنی با کاتلین یکی دیگر از مزایای این انتخاب به شمار میآید. به خاطر تازگی این زبان، هنوز جامعه قدرتمندی برای آن وجود ندارد، به همین دلیل در زمان برخورد با مشکل، احتمالا پاسخی دریافت نخواهید کرد. این در حالی است که جامعه برنامه نویسان جاوا مملو از توسعهدهندگان باتجربه است.
++C / C
در اندروید استودیو به لطف امکان استفاده از Android NDK، از زبانهای سی و سی پلاس پلاس نیز پشتیبانی میشود. یعنی میتوان برنامههایی نوشت که بر روی ماشین مجازی جاوا اجرا نشده و در عوض، به صورت مستقیم توسط خود دستگاه تفسیر میشوند. به این ترتیب میتوان کنترل بیشتری بر روی برخی قسمتها همچون حافظه داشت. برای اپلیکیشنهای سنگین همچون بازیهای 3 بعدی، میتوان به این وسیله بیشترین بازدهی را از هر دستگاه اندرویدی دریافت کرد. سی و سی پلاس پلاس به عنوان ورژن دارای ویژگیهای شیگرایی آن، مملو از کتابخانههای آماده هستند و همین موضوع آنها را برای برخی توسعهدهندگان تبدیل به بهترین زبان های برنامه نویسی اندروید میکند.
انعطافپذیری پایین در مقایسه با جاوا و وجود باگهای بیشتر، مشکلاتی هستند که حین برنامه نویسی اندروید با استفاده از سی پلاس پلاس در برابرتان قرار خواهند گرفت.
#C
سی شارپ، نسخهای تر و تمیز و کاربردی از سی پلاس پلاس بوده و توسط مایکروسافت توسعه پیدا کرده است. هدف مایکروسافت از ارائه آن، در دسترس بودن قدرت بالای ++C و ترکیب آن با سادگی استفاده از ویژوآل بیسیک بود. میتوان آن را به نوعی نسخه ساده شده جاوا دانست.
یکی از مزایای سی شارپ همچون جاوا، وجود ویژگی زبالهروبی خودکار است، به این معنی که نیاز نیست به صورت دستی خانههای حافظه بدون استفاده را حذف کنید تا از مصرف بیهوده حافظه اصلی جلوگیری شود.
در مقایسه با جاوا، سی شارپ مدرنتر بوده و سینتکس مرتبتری دارد. برنامهنویسانی که به جای دنیای متن باز، بیشتر در پلتفرمها و زبانهای مایکروسافت فعالیت کردهاند، بدون شک از بین زبان های برنامه نویسی اندروید سی شارپ را انتخاب خواهند کرد.
ترکیب استفاده از سی شارپ و یونیتی، قدرت زیادی به توسعهدهنده خواهد بخشید. Unity، یک موتور بازی بوده و مواردی همچون محاسبات فیزیکی و رندر گرافیکهای سه بعدی را انجام میدهد. در واقع با یک IDE شبیه به اندروید استودیو رو به رو هستیم. این ابزار رایگان، توسعه بازیهای اندرویدی دارای گرافیک بالا را راحت میکند.
تنها با نوشتن چند خط کد طی یک ساعت میتوانید یک بازی ساده ایجاد کنید! بیشتر استودیوهای بازیسازی که محصولاتشان را در گوگل پلی استور قرار میدهند، از این ترفند برای توسعه استفاده میکنند.
اگر دوست دارید به یک توسعهدهنده اندرویدی، که قادر به ساخت بازی و اپلیکیشن به صورت همزمان است تبدیل شوید، بهتر است یونیتی را فراموش کنید، چرا که محدودیتهای بسیار زیادی به منظور توسعه اپلیکیشنهای کاربردی (غیر از بازی) دارد.
بیسیک
بیسیک برخلاف نام آن چندان ساده نبوده و این اسم نامگذاری مخفف عبارت «دستورالعمل کلی نمادین همه منظوره برای مبتدیها» (BASIC -> Beginners All-Purpose Symbolic Instruction Code) است.
متاسفانه امکان استفاده از آن در محبوبترین محیطهای توسعه نرم افزارهای اندروید یعنی اندروید استودیو، یونیتی و یا زامارین وجود ندارد. با این حال به لطف B4A (مخفف بیسیک برای اندروید) میتوان از بابت وجود یک محیط توسعه اختصاصی در زمان استفاده از این زبان مطمئن بود.
مطمئنا در دورهای که اپلیکیشنهای اندرویدی روز به روز پیچیدهتر و حرفهایتر میشوند، کمتر کاربری به یکباره از بین زبان های برنامه نویسی اندروید به سراغ بیسیک خواهد رفت، اما در اختیار داشتن گزینههای بیشتر همواره یک امتیاز محسوب میشود. یکی از اصلیترین سد راههای استفاده از بیسیک در مقایسه با تمامی زبان های برنامه نویسی اندروید و محیطهای توسعه معرفی شده در این مطلب، رایگان نبودن آن است!
Corona
این زبان از جمله مواردی است که در عین ارائه قدرت بالا و کنترلهای کافی برای ساخت ابزارهای اندرویدی دلخواه، ساده و قابل فهم است. حین استفاده از آن در LUA کدزنی خواهید کرد که در مقایسه با جاوا سادهتر است. وجود کیت توسعه نرم افزار (SDK) کرونا نیز به سادگی آن میافزاید.
کرونا از تمامی کتابخانههای محلی پشتیبانی کرده و امکان ارائه ابزار برای پلتفرمهای مختلف را فراهم میکند. اگرچه بیشتر به منظور توسعه بازی از کرونا استفاده میکنند، اما کاربردهای بسیار بیشتری برای آن تعریف شده است. میتوان بدون نیاز به کامپایل کردن کدها، نتیجه کار را بر روی یک شبیهساز مشاهده کرد. نیازی به استفاده از یک IDE خاص نبوده و کدنویسی در نوت پد نیز کفایت میکند.
کرونا هم برای تازه واردها و هم برای افراد حرفهای گزینه مناسبی محسوب میشود، اما محدودیتهای آن سبب خواهد شد در زمان توسعه برنامههای پیشرفتهتر، با مشکلاتی مواجه شوید.
فون گپ (HTML و CSS)
یکی دیگر از سادهترین موارد در بین زبان های برنامه نویسی اندروید ، بهره بردن از فون گپ است که توسعه اپلیکیشن با استفاده از اچ تی ام ال و سی اس اس را امکانپذیر میکند. برای افرادی که دستی در طراحی سایت دارند، هیچ راهکاری بهتر از این یافت نخواهد شد!
فون گپ از Apache Cordova قدرت گرفته و به واسطه آن، به همان شیوهای که با استفاده از HTML و همچنین CSS و جاوااسکریپت اقدام به طراحی صفحات وب میکنید، ایجاد اپلیکیشنهای موبایلی نیز امکانپذیر میشود. نتیجه کدهای نوشته را در یک حالت WebView مشاهده خواهید کرد.
فون گپ در اینجا همانند یک پل عمل کرده و به توسعهدهندگان اجازه میدهد به چند مورد از ویژگیهای ساده دستگاه همچون شتابسنج و یا دوربین دسترسی پیدا کنند.
همانطور که احتمالا میدانید، اچ تی ام ال و سی اس اس برای ساخت صفحات وب کاربرد داشته و به هیج عنوان زبان برنامه نویسی محسوب نمیشوند، به همین دلیل برای ایجاد یک اپلیکیشن کاربردی حین بهره بردن از فون گپ، باید دست به دامن جاوااسکریپت (کاملا متفاوت از جاوا) شوید. به لطف فون گپ، برنامه نویسی اندروید با استفاده از اچ تی ام ال و سی اس اس امکانپذیر میشود، اما هیچگاه نخواهید توانست یک نرم افزار حرفهای تولید کنید.
27 مارس (7 فروردین 97) شرکت اپل رویداد اختصاصی و بهارانه خود را برگزار میکند تا ضمن رونمایی از محصولات جدید خود از برنامههایش برای آینده بگوید. یک نکته جالب در مورد این رویداد محل برگزاری آن است؛ به جای سالنهای رسمی و اختصاصی شرکت اپل، رویداد مذکور در یکی از دبیرستانهای هوشمند و معتبر شیکاگو برگزار میشود. در دعوتنامه این مراسم نیز اپل از ایدههای خلاقانه و جدیدش برای معلمان و دانشآموزان گفته است.
بنابراین رویداد 7 فروردین اپل ارتباط زیادی به حوزه آموزش دارد و فناوری جدید این شرکت کمک شایانی به این بخش خواهد کرد. اما بعید است در این مراسم شاهد رونمایی از قطعات و گجتهای مهم و جدیدی از سوی اپل باشیم و این موارد به زودی در سالن جدید استیو جابز معرفی میشوند. با این حال ممکن است در رویداد 7 فروردین اپل شاهد معرفی یک یا دو محصول باشیم. ضمن اینکه شایعات حاکی از آن هستند که اپل میخواهد آیپد ارزانی را در مراسم معرفی کند.
یک آیپد جدید
طرحی از آیپد اپل شبیه به آیفون ایکس این شرکت با حاشیههای کم دور صفحه و بریدگی بالای صفحه نمایش را در این تصویر مشاهده میکنید.
شرکت اپل در طراحی و تولید آیپدهای خود همیشه توجه ویژهای به معلمان و دانشآموزان دارد و ایده مجازی کردن کلاسهای درس از زمان استیو جابز و رونمایی از اولین آیپد مطرح بود. این شرکت سال گذشته در رویداد بهاری خود از آیپد جدید 9.7 اینچی رونمایی کرد، بنابراین احتمال بهروزرسانی این نسل از محصولات در رویداد 7 فروردین اپل وجود دارد.
اما آیا گزارش یا شایعه جدیدی در زمینه معرفی تبلت جدید در مراسم چند روز آینده وجود دارد؟ پاسخ مثبت است.
آقای مینگ چی کو یکی از معروفترین لودهندگان و کارشناسان در زمینه اخبار و شایعات مربوط به محصولات شرکت اپل محسوب میشود. ایشان اخیرا از وجود احتمال رونمایی اپل از یک آیپد جدید در رویداد 27 مارس خبر داده است و اینکه احتمال دارد این آیپد شبیه به آیفون ایکس باشد؛ حاشیههای کم در اطراف صفحه (که البته آنچنان منطقی نیست و در این شرایط نگه داشتن تبلت کمی سخت میشود) و بریدگی بالای صفحه برای قرار گرفتن دوربین TrueDepth و همچنین قطعات مربوط به فیس آی دی.
اخیرا دو مدل جدید آیپد با شناسههای A1893 و A1954 توسط کمیسیون اقتصادی اروپا و آسیا مورد تایید قرار گرفتهاند. این سازمان بر روی روابط اقتصادی کشورهایی نظیر روسیه، ارمنستان، بلاروس، قزاقستان و قرقیزستان نظارت دارد. این دو شناسه ذکر شده نیز مربوط به هیچ آیپدی که قبلا معرفی شده باشد نیستند.
بنابراین بعید نیست زبان طراحی آیفون ایکس به سایر محصولات شرکت اپل نیز برسد. آیپد جدید اپل که احتمال رونمایی آن در مراسم چند روز آینده وجود دارد، احتمالا اولین دستگاه این شرکت است که از زبان طراحی جدید آیفون 10 بهره میبرد.
قلم جدید اپل
دعوتنامه شرکت اپل برای رویداد بهاری خود شامل یک متن دستنویس است و همین موضوع میتواند نشانهای از رونمایی یک قلم جدید و ارزانتر باشد. با توجه به تم آموزشی این رویداد، رونمایی یک قلم هوشمند میتواند کاملا مرتبط با موضوع باشد.
کیت اختلاصی کلاس (ClassKit)
در یکی از نسخههای پیشنمایش iOS 11.3 یک فریمورک جدید با نام ClassKit شناسایی شده است که گفته میشود به طراحی اپلیکیشنهای آموزشی پیشرفتهتر کمک خواهد کرد. یکی از قابلیتهای جالب این بخش، امکان طراحی و پخش آزمونهای کلاسی بین دانشآموزان است و پاسخ دانشآموزان نیز مستقیما برای معلم ارسال میگردد. با رسیدن آیپدهای ارزانتر به کلاسهای درس، ClassKit کمک شایانی به بالا بردن کیفیت آموزش مجازی در کلاس خواهد کرد.
آیفون SE 2 اپل
آیفون SE اپل گزینه مناسب برای خریدارانی است که به دنبال یک گوشی هوشمند جمعوجور، اما قدرتمند میگردند. این گوشی شبیه به آیفون 5s اپل است که بسیاری از کارشناسان آن را نقطه عطف طراحی آیفونهای اپل در نظر میگیرند. شاید بتوان گفت آیفون SE این شرکت تنها محصول 4 اینچی است که بتوان در شرایط کنونی استفاده کرد. با این حال باید قبول کنیم که حالا وقت بهروز شدن این محصول است.
با اینکه شرکت اپل معمولا وابستگی ویژهای به میزان فروش این محصول ندارد و کمتر به آن توجه میکند، اما به هر حال آیفون های 4 اینچی هنوز هم خریداران زیادی در بازار دارند. گفته میشود اپل قصد دارد آیفون SE 2 را با زبان طراحی مدرن آیفون ایکس، حاشیههای کم و بریدگی صفحه نمایش، روانه بازار کند.
یک اپل واچ جدید؟
با اینکه احتمال رونمایی از یک اپل واچ جدید در رویداد 7 فروردین اپل بسیار پایین است، اما همیشه احتمال رونمایی از لوازم جانبی جدید یا حتی تغییر قیمت این محصولات پوشیدنی وجود دارد. شرکت اپل به تازگی از بندهای جدید برای اپل واچ رونمایی کرده است، اما باز هم نمیتوان این احتمال را نادیده گرفت که بخشی از رویداد بهاری اپل به ساعتهای هوشمند اختصاص یابد.
به هر حال طبق معمول برای رویداد اپل باید تا شروع مراسم صبر کرد و هرچه بگوییم فقط حدس و گمان است. در گجت نیوز با پوشش کامل مراسم همراه شما خواهیم بود.
خریداران خودروهای امروزی بیش از هر چیز تنوع در طراحی را می پسندند و طراحان خودرو هم برای پاسخ به این نیاز بازار، تلاش می کننددر هر نسل از خودروهایشان طرحی جدید را عرضه کنند. در این میان اما 911 را می توان خودرویی کاملا متفاوت دانست چرا که علاقمندان این خودرو بیش از هر چیز وفاداری به طرح اولیه خودرو را می پسندند تا جایی که وقتی پورشه تنها اندکی تغییر در طرح چراغ جلوی 911 داد با اعتراض گسترده هوادارانش مواجه شد.
وفاداری به طرحی که نیم قرن پیش خلق شده شاید عجیب به نظر برسد اما طراحی نخستین پورشه 911 آنقدر خوب بوده که هنوز هم اصالت طراحی مهمترین خواسته مشتریان از پورشه است اما در کمال تعجب بد نیست بدانید 911های اولیه اصلا قرار نبود به این شکل طراحی شوند و شاید اگر سخت گیری های مدیریت پورشه در آن زمان نبود 911هایی که می شناسیم مسیری کاملا متفاوت در طراحی را طی می کردند. در این مطلب مروری بر روند طراحی 911 خواهیم داشت ضمن آن که به ملاقات یکی از نخستین پروتوتایپ های این خودرو هم می رویم.
سال های دهه 50 میلادی سال های خوشایندی برای خانواده پورشه بوده به ویژه که در این دهه آلمان به آرامی از زیر خاکستر جنگ جهانی دوم سر بیرون می آورد و در این میان خانواده پورشه هم با عرضه مدل 356، خودرویی که اصالت آن به فولکس واگن بیتل باز می گشت شاهد اوج گرفتن کسب و کار خانوادگی خود بودند. فری پورشه، فرزند فردیناند پورشه بزرگ، قصد داشت هویت مستقلی را برای مدل 356 ایجاد کنند و به این ترتیب موتور کم توان 40 اسب بخاری آن در نهایت به نمونه های مسابقه ای 130 اسب بخاری نیز رسید و در این میان شاسی نیز متناسب با افزایش توان تقویت شد.
پورشه مدل 356
تمام این تغییرات هرچند لازم بود اما نمی توانست در مقابل موج خودروهای اسپرت در دهه پس از جنگ، موفقیت های آینده پورشه را تضمین کند و به همین دلیل خانواده پورشه در میانه های دهه 50 میلادی تصمیم به ساخت مدلی جایگزین برای 356 افتادند و داستان 911 از این جا آغاز می شود.
یک پورشه بزرگتر و دردسرهای طراحی
درخواست های خریداران از پورشه کاملا مشخص بود؛ آن ها خودرویی بزرگ تر، قوی تر و البته با طراحی مدرن تر می خواستند که راحت تر از 356 باشد. در ابتدا کار به طراحی به نام Erwin Komenda سپرده شد و او هم با توجه به درخواست هایی که از جانب مشتریان پورشه می رسید، خودرویی را طراحی کرد که بیش از هر چیز می شد آن را یک 356 چهارنفره دانست. چرا که طراحی کلی آن همچون 356 بود اما ابعاد بدنه و به ویژه طول آن کشیده تر شده بود. طرح کشیده بدنه خودرو هر چند کاربردی بود اما مورد توجه فری پورشه فرار نگرفت (احتمالا او در آن زمان همان حسی را داشت که ما اولین بار در زمان دیدن پورشه پانامرا داشتیم!)
و به همین دلیل به سراغ طراح مشهور، Albrecht Goertz رفت، طراح مشهوری که خودروهای بی نظیری چون ب ام و 503 و 507 را طراحی کرده بود. استخدام چنین طراحی می توانست روند طراحی خودروی جدید را به طور کامل دگرگون کند اما متاسفانه حاصل کار چندان رضایت بخش نبود. Goertz مدت ها در آمریکا اقامت داشت و ب ام و 507 را نیز با دیدگاه حضور در بازار آمریکا طراحی کرده بود. چنین دیدگاهی در زمان طراحی محصول جدید پورشه نیز وارد شد اما متاسفانه حاصل کار به هیچ عنوان به زیبایی ب ام و 507 نبود. طرح کلی بدنه همانی بود که بعدها در 911 دیدیم اما Goertz در جلوی خودرو چهار چراغ و در عقب خودرو شش چراغ تعبیه کرده بود و بیش از هر چیز می شد آن را ایمپالای فست بک دانست.
Albrecht Goertz
فری پورشه باز هم ناچار شد پروژه را از او بگیرد و گفت: «خودرو زیبایی است Goertz، اما پورشه نیست.» و به این ترتیب پروژه پس از چند چرخش به یکی دیگر از اعضای خانواده پورشه رسید؛ فردیناند الکساندر پورشه مشهور به بوتزی. فردیناند الکساندر، نوه پورشه بزرگ و فرزند فردی پورشه، در سال 1957 تحصیلات خود در رشته طراحی را رها کرد تا به شرکت خانوادگی وارد شود. او بلافاصله وارد دپارتمان طراحی شد و ابتدا زیر نظر Komenda به کارپرداخت و بعدتر در زمان طراحی خودرو جدید دستیار Goertz بود و در نهایت با خروج Goertz از پورشه، توانست در آگوست 1959 عنوان طراح خودروی جدید را به دست آورد.
طرح نهایی از کجا آمد؟
بوتزی از ابتدای کار طرح یک خودروی فست بک را در ذهن داشت اما آن گونه که در منابع مختلف نوشته شده است، او در زمان طراحی خودروی نهایی از طرح خودوری Abarth 356B Carrera GTL الهام گرفته است. این خودرو توسط آبارث ایتالیا و براساس شاسی مدل 356 پورشه طراحی شده بود و در دهه 50 در مسابقات اتومبیل رانی معتبری شرکت کرد. هرچه بود، سرانجام پس از تغییرات زیاد در طرح و البته بخش های فنی، طرح اولیه در دسامبر 1961 رونمایی شد و هدف آن بود که در 1963 تولید آغاز شود. از ابتدا قرار بود برای آزمایش های فنی 13 پروتوتایپ از این خودرو ساخته شود که نمونه قرمز رنگ ما هم یکی از آن هاست.
در ماه می سال 1962 پروژه بدون آنکه طراحی آن نهایی شده باشد با نام 901 معرفی شد اما بلافاصله پژو اعلام کرد این شیوه نامگذاری در انحصار این شرکت فرانسوی است و به همین دلیل پورشه ناچار شد نام خودرو را به 911 تغییر دهد هر چند هنوز هم همه منتظر هستیم پژوه مدل 901 را تولید کند! در خلال نهایی شدن طرح، کار بر روی بخش های فنی خودرو نیز آغاز شده بود. در ابتدا ایده نصب موتور در جلوی خودرو، مشابه اکثر خودروهای آن دوران مطرح شد اما این ایده مورد توجه قرار نگرفت.
پورشه مدل 356
نصب موتور در میانه خودرو هم به دلیل آن که امکان نصب صندلی های عقب را می گرفت رد شد و در نهایت تیم مهندسی به طرح موتور عقب رسیدند، طرحی که بر روی مدل 356 هم آن را تجربه کرده بودند. ایده ها در مورد طول شاسی نیز مختلف بود اما سرانجام مهندسان و طراحان توانستند بر روی یک طرح به توافق نهایی برسند و به این ترتیب ساخت پروتوتایپ ها آغاز شد.
اولین تست در نوامبر 1962 انجام گرفت اما نتیجه ناامیدکننده بود. بدنه ضعیف بود و بدتر از آن اینکه خودرو حتی در مسیر مستقیم هم پایداری نداشت. تیم مهندسی بلافاصله دست به کار شدند و با اصلاحاتی پروتوتایپ دوم را ساختند، نمونه ای که برای نخستین بار تصاویر آن به نشریات درز پیدا کرد. نمونه سوم در تست های خارج از پیست شرکت داشت و نمونه چهارم برای تست های ترمز و سیستم تعلیق بود و در نهایت نمونه پنجم در سال 1963 در نمایشگاه خودروی فرانکفورت به نمایش درآمد و به این ترتیب افسانه 911 رسما آغاز شد.
پروتوتایپ دوم
ریش قرمز!
خودروی قرمزرنگی که تصاویر آن را می بینید، هفتمین نمونه آزمایشی بود که برای تست های سیستم تعلیق ساخته شده بود و البته آزمون های تونل باد هم بر روی آن انجام گرفته. بسیاری از بخش های این خودرو به صورت دست ساز ساخته شده است و به همین دلیل بعضی از دگمه های آن از جنس چوب است. طراحی داخلی آن اندکی با نمونه های تولیدی متفاوت است و این تفاوت را می توان در فاصل پدال ها هم دید ضمن آنکه پنل های بدنه آن قوس کمتری نسبت به نمونه های تولیدی نهایی دارند.
این خودرو از سوی پورشه با نام Barbarossa (به معنی ریش قرمز و لقب یکی از پادشاهان آلمان و امپراتور مقدس روم در قرن دوازدهم) نامیده شده بود که با رنگ قرمز بدنه آن در هماهنگی کامل است. این خودرو به طور کامل تحت نظارت متخصصان پورشه از سوی یک مالک شخصی بازسازی شده است و به دلیل خاص بودن ارزش بسیار زیادی دارد.
- مدل مفهمومی T7 در کنار پروتوتایپ اولیه، در T7 هدف آن بود که خودرو کشیده باشد تا چهارنفر به راحتی در آن جای بگیرند هر چند طرح توسط پورشه رد شد.
- نمونه طراحی شده توسط Albrecht Goertz . ایم کدل بیش از حد به خودرو های آمریکایی شبیه بود و طرح جلو و عقب آن از سوی پورشه رد شد.